در این لیالی قدر هم هر چقدر می خوایم از این سیاست فرار کنم مثلا خودم رو بسازم نمی گذارند ... شب ۲۱ احیاء با یک مقدار (!) از خانواده رفتیم مکتب الزهرا (جای شما خالی ) . از آن جا که جمعیت زیاد بود و داخل حسینیه هم بسیار گرم بود در خیابان مستقر شدیم . مکتب الزهراء واقع در خیابان ۱۷ شهریور است . هوا هم مدتی است دوباره گرم شده . و من مانده ام این جناب شهردار خبر از بوی بد زباله ها و سطل های زباله دارند یا خیر ؟؟؟؟!!!!!!!!!
از همان ابتدا جوشن کبیر را بوی زباله ها شروع کرده و به پایان رساندیم !! این اوضاع در تمام خیابان های اطراف جاری بود . زمانی که دو یا سه متر از این سطل ها فاصله می گرفتم باز هم بوی شان آزارم می داد .
از وقتی که خودم را به یاد می آورم زمانی که همراه مادرم به مهدکودکی می رفتم و از میدان امام حسین رد می شدم همیشه ضلع جنوبی میدان بوی فاضلاب استشمام می شد و این روز ها در تابستان این بو به اوج قدرت خود می رسد !! هر چند که من تا به حال این اوج قدرت بوی زباله را در خیابان نیاوران ندیدم ....
در زمستان ها هم همیشه شهرداری با بارش اولین باران و برف غافلگیر می شود و همیشه آب جوی ها بیرون می زند و .... نمی دانم گویا شهرداری خبر ندارد ۳ ما ژایان سال زمستان نام دارد و همیشه برف و باران در آن می بارد !!
این ها را نگفتم تا مثل اکثر مردم غر بزنم (هرچند که به قول نادر ابراهیمی ما ملت غر هستیم ) هدفم خاطر نشان کردن این موضوع بود که درست است که ما در جمهوری اسلامی زندگی می کنیم ولی رگه هایی از لیبرالیسم و فاصله ی طبقاتی بین فقیر و غنی بسیار مشهود است و این درد اجتماعی است درد عدالت است .
پی نوشت :
زمانی که این وبلاگ تاسیس شد تصمیم داشتم زود به زود آپ کنمش اما انگار نشد ان شاءالله زین پس این گونه نباشد ...
سلام دوست عزیز
خوشحال میشم نظرتو در مورد وبلاگم بدونم.
سلااااااااااااااااااااااااااااااام
فقط چرا اسماشونو به زبون آدمی زاد ننوشته!



یعنی باور کنم از این جونورا !!!!! خدای من !!!!!!!۱
من هم باورم نمی شه ...
سلام



































این اسمایلی ها که میبینی همش نتیجه غرهای منه !
خب